ثانیه ها در بند تو (قسمت آخر)

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۶ ب.ظ

وقتی نامه را باز کردی ومشغول خواندن بودی لبخندی که بر لبان تو بود مرا به وجد آورد ودر دلم شاد بودم ومی توانستم مطمئم شوم که جواب تو

مثبت است و از این بابت قند در دلم آب می شد.

و تو باهمان لبخند نزد من آمدی ومن خود را آماده کردم که جواب مثبت تو را از دهانت بشنوم  اما از واکنش عجیب تو سخت متحیر و متعجب گشتم 

تو نزدیک من شدی وبه جای جواب دادن به من لبخندی زدی وپرده ی دور مرا کشیدی ورفتی و رفتی ، ومن ماندم لبخندی که بر لبانم خشک شد

وصدها سوال بی جواب که در ذهنم شکل گرفت .

همانطور که مات ومبهوت داشتم اتفاق پیش آمده را در ذهنم مرور میکردم وسرم را بربالشت گذاشته بودم به خواب عمیقی فرو رفتم .وقتی بیدار

شدم دختر کوچولوی موطلایی بامزه ای  که موهای خود دم اسبی بسته بود درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت روبه روی من ایستاده بود

وبه من نگاه میکرد .پرسیدم کوچولو چیزی میخوای ؟

با شیرین زبانی گفت ازاون شکلات هات بهم میدی؟

با تعجب گفتم شکلات ؟ کدوم شکلات من که شکلاتی ندارم ؟

دختر کوچولو انگشتهای کوچولوش رو به سمت میزی که در کنارم بود دراز کرد وگفت اوناها اون شیرینی ها ، سرم را برگرداندم ویک جعبه شکلات

زیبا که با جعبه ای زیبا وروبانی قرمز رنگ تزئین شده بود وتکه کاغذی که روی آن خودنمایی میکرد وهم چنین شاخه گل رز آتشین که در کنارش بود

سریع جعبه را آوردم و تکه کاغذ را برداشتم وروی آن را خواندم :

بله موافقم 

حسابی شوکه شده بودم ، چشمانم را باز وبسته کردم که نکند خواب باشم ،نه واقعا بیدار بودم بیدار بیدار .

در جعبه را باز کردم که به دختر کوچولو شکلات بدهم اما وقتی به سمتش برگشتم خبری از او نبود . 

از جایم بلند شدم وبه سمت در رفتم تا دختر کوچولو رو پیدا کنم وشکلات را به دستش برسانم همین که رو به روی در رسیدم دختر کوچولو را

در اتاق روبه رو دیدم که چندین شکلات در دست دارد وشکلاتی نیز در دهانش است ومشغول خوردن است ودهانش حسابی شکلاتی شده

در حالی که من نگاه میکند ولبخند میزند با انگشتانش به سمت چپ من اشاره میکند وقتی به آنطرف نگاه کردم دختر گیسو کمند را دیدم 

که لبخندی بر لب دارد وگونه هایش گل انداخته وسرش را به زیر انداخته .

 

پایان



برگرفته شده از ghahrman.blog.ir

دانشمندان ایرانی

وقتی نامه را باز کردی ومشغول خواندن بودی لبخندی که بر لبان تو بود مرا به وجد آورد ودر دلم شاد بودم ومی توانستم مطمئم شوم که جواب تو

مثبت است و از این بابت قند در دلم آب می شد.

ادامه مطلب

مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : دختر ,لبخندی ,شکلات ,جواب ,کوچولو ,بیدار ,دختر کوچولو ,توانستم مطمئم ,بودی لبخندی ,خواندن بودی ,کردی ومشغول ,کردی ومشغول خواندن
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نسخه نامحدود برنامه و بازی ها مريم بندري گريمور و بازيگر سينما و تلويزيون ممات وبگاه دکتر مهدی نعمتی مهاجرت به استراليا مثلا شعر خلاصه کتاب تحلیل و طراحی نوین سیستم ها چشم انتظارم عاشقانه‌های من bahar